دوچرخه من به سراشیبی رسیده
دیگر دوچرخه من به سراشیبی رسیده است
بادهای نیرومند از هر سو که می خواهید بوزید
.
ترس را در وجودم سرکوب کرده ام
آسمان عصبانی هر چه می خواهی نعره بزن
.
شرم از صورتم رفته
ابرهای سیاه پوش هرچه می خواهید آب دهان بیندازید
***
تو اون بهترین سهم عشق منی وجود تو مثل هوا جاریه
همیشه توی لحظه هام لازمی نبودت برام مرگه تنهاییه
تو از آسمون اومدی ماه من برای زمین خورده ی شبزده
خودت می دونی خیلی دوستت دارم حضورت کنارم تماشاییه
***
با قدوم تو دل مرده من زنده شده
دل پاییز به آبان تو سرزنده شده
چارده روز ازین ماه گذشتست وبهار
بهترین هدیه به آن ماه فروزنده شده
***
هرکس نفسی دارد و فریاد رسی
ما را نفسی نیست مگر تنهایی
یا آتش اندوه مرا دریا کن
یا معجزه کن شومی و بی فردایی
با شور نگاهت خبر از دور بده
تا تازه کنی آینه دریاها
از شور و طرب قصه و آواز بساز
تا قصه کنی معجزه ی فرداها
شعر ها از : محمد حسین داودی
نظرات شما عزیزان: